۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

چشمها رو باید شست، جور دیگر باید دید

چشمها رو باید شست، جور دیگر باید دید

اصولا من همیشه علاقه ام به مسائل اجتماعی و فرهنگی بیشتر از مسائل سیاسی بوده و هست، یعنی همیشه اگه مشکلی توی جامعه یا هر سیستمی ببینم، قبل از اینکه مدیریت سیستم رو به نا کارآمدی متهم کنم، اول دنبال دلایل فرهنگی می گردم. هنوزم روشم عوض نشده، حالا توی این چند هفته وقت انتخابات بود و نمی شد روی این مسائل بحث کرد، اما الان وقت رو مناسب می بینم که مسائل رو از اون منظری که به نظر خودم مهمتر بررسی کنم، از شما هم می خوام با نظرات و بحث هاتون به من کمک کنید. می خوام یک معضل فرهنگی رو امشب مثال بزنم که برای هممون ملموس باشه.

اوایل که رفته بودم دانشگاه صنعتی اصفهان یعنی 6 سال پیش، از همون اول یک فکری توی ذهنم بود که می خواستم توی دانشگاه که یعنی آدم های روشنفکر توشن (معمولا) به اجرا بگذارم، همیشه فکرم این بود مگه نمی شه ما هم مثل این خارجی ها که همشون چه پسر و چه دختر با هم دوست و صمیمی هستن اونطوری باشیم، و توی محیطی زندگی کنیم که خبری از تفاوت های جنسیتی نیست، خبری از نگاه های خریداری نیست و مردم وقتی از کنار هم رد می شن "هیش و فیش" نمی کنن! خلاصه اینطوری رفتم دانشگاه و وارد کارهای دانشجویی شدم، کلی برنامه های مختلف گذاشتم، مثل اردوهای کوچیک و جشن و ... بچه هایی که صنعتی خوب یادشون هست من سال 1380 چقدر وقتم رو صرف اینکارها کردم، اما اثری نداشت و کلی هم مشکل برای خودم بوجود اومد، من اصولا برای جنسیت اهمیتی قائل نیستم، یعنی طرف مقابل چه دختر باشه و چه پسر، روی رفتار و گفتار من اثری نمی گذاره، خلاصه اینطوری پیش رفتم، تا اینکه دیدم این رفتار من به مذاج خانم ها و آقایون خوش نیومده، مثل اینکه خانم ها دوست ندارن آدم وقتی باهاشون حرف می زنه بهشون نظر نداشته باشه، مثل اینکه دوست دارن آدم یک هدف خاصی پشت تمام این ارتباطات باشه، مثل اینکه براشون تعریف نشده اس که ما فقط دوستیم و هیچ اتفاق خاصی هم قرار نیست بیفته! در مورد آقایونم فهمیدم که کلا دوست دارن دو تا شخصیت داشته باشن، جلوی پسرها یک آدم باحال، مخ زن، که کلی فحش بلدن و خلاصه کلی لاتن و اهل همه چیز هستن، اما جلوی خانم ها دوست دارن یک بچه مودب باشن، که توی عمرشون حرفهای اخ نزدن، و هنوز شبها که می خوان برن جیش، مامانشون میاد سرپاشون می گیره، که از این رهگذر خانم ها احساس کنن که چقدر این آدم باکلاسسسسه، هنوز با مامانش میره جیش می کنه!!!!!

بعدش دیدم پسرها به پسرهایی که با دخترها حرف می زنن می گن زن ذلیل، اما وقتی خودشون حرف می زنن اگه دیگران اینو بهشون بگن، می گن من فرق دارم، دارم مخش رو می زنم! من که هنوز نفهمیدم این عبارت "مخ زدن" یعنی چی؟ یعنی اغفالشون می کنی؟ فرض کنیم اینکار رو داری می کنی، اون وقتی این یعنی زرنگی؟ قسمت مثبتش کجاشه؟

خلاصه این شکلی بود که تقریبا هم آقایون و خانم ها تقریبا 50 % وقتهای آزاد روزانه رو صرف اینکار رو می کردن، به اینکه فلان دختر امروز با کی اومده، چطوری آرایش کرده، مانتوش تا کجاشه، دیروز با کدوم پسر و کجا حرف زده، هفته پیش کجا دعوت بوده و .... دخترها هم به اینکه امروز فلان پسر با فلان ماشین اومده، ریشهاشو امروز چه باحال زده، تیپش امروز چطوریه و .... کلی حرفهای مفت و احمقانه دیگه! و همه جا حرف از اینه که نظام و نیروی انتظامی مخالف یک جامعه ی آزاد و برخورد می کنه با جوانها!

با این پشتوانه اومدم کانادا، به یک جامعه آزاد که سیستم مدیریتی غیر از اینکه مخالف آزادی های اجتماعی نیست، بلکه کلی هم با برنامه های مختلف سعی می کنه که این صمیمیت رو در جامعه ایجاد کنه. وارد جامعه ایرانیهای اینجا شدم، اما واقعا می خوام اقرار کنم صد رحمت به ایران! اینجا آقایون تقریبا 70 % وقتشون رو صرف این می کنن که فلان دختر چیکار می کنه! هر کلمه ای که از دهنشون در میاد باید در مورد فلان دختر ایرانی باشه که چه می دونم چه و چه! البته تا حالا افتخار ورود به جمع خانمهای ایرانی نداشتم، اما اون چیزی که از شواهد و قراین بر میاد اونور وضع از اینم بدتر! بابا خوب اینجا که دیگه گشت ارشاد و انتظامات دانشگاه (آقای ضیایی) نداره که! خوب اگه اینقدر براتون مهمه چرا نمی رید ارتباط ایجاد کنید؟ چرا یک رابطه دوستانه و صمیمانه ایجاد نمی کنید؟ تا کی می خواهید وقتتون رو صرف این چیزا کنید؟ خوب این وقت رو که اینطوری تلف می کنید، می تونید کلی کار مفید برای خودتون انجام بدید، فکرتون رو از این چیزها آزاد کنید، برید ارتباط ایجاد کنید که بعدش بتونید با آرامش به کارهای دیگه زندگیتون برسید، می خوام بگم این اصلا سیستم مدیریتی نیست که آزادی های اجتماعی رو از ما می گیره، این خودمون هستیم که لیاقت بهره مندی از این آزادی ها رو نداریم، اول باید دیدمون رو در مورد این "مخ زدن" تغییر بدیم، مخ زدنی وجود نداره، بیایید به جاش کلمه "دوست شدن" رو جایگزین کنیم، دقیقا همونطوری که با همجنس هامون دوست می شیم، چه فرقی داره؟ باید به جای این که همیشه تقصیر رو گردن سیستم بندازیم، اول دلیلش رو توی خودمون جستجو کنیم.

حرف من اینکه باید دیدمون رو به مسائل عوض کنیم، این یک مثال بود، باید از جزء به کل برسیم، ما که اعتراض می کنیم که نظام جمهوری اسلامی آزادی های اجتماعی رو از ما سلب کرده، باید ببینیم تعریفمون از این آزادیها چیه؟ ما لیاقتش رو داریم؟ ظرفیتش رو داریم؟ می دونیم یعنی چی؟ چیکار می خواهیم بکنیم؟ نیازهای جنسیمون رو برطرف کنیم؟ یا یک جامعه آزاد و برابر داشته باشیم، که مردم براساس جنسیتشون طبقه بندی نشن؟ آیا نباید برای هر چیزی اول ظرفیتس ایجاد بشه، یا می خواهیم اول آزاد باشیم بعدش ظرفیتش رو بدست بیاریم؟

توضیح: مطالب من بخاطر لحن انتقادیشون مطلوب بعضی از دوستان واقع نشده، اول اینکه من مطالبم رو کلی می نویسم و هیچ شخص خاصی رو هدف نمی گیرم و خودم رو هم جزئی از این کل می دونم و منظورم به هیچوجه شخص خاصی نیست، دوم اگه فکر می کنید که چیزی که من نوشتم شامل حال شما هم می شه و قبول دارید که اون مشکل رو دارید به جای اینکه از من دلگیر باشید، مشکلاتتون رو رفع کنید و اگر این قابلیت رو ندارید هیچ اجباری نیست مطالب من رو بخونید.

محسن صالحی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

http://autnews.com/

ساز مخالف گفت...

so what?
I don't see any relation between my post and the website that you linked here???!!

محبوبه گفت...

من هم با شما در این مورد موافقم که بخش عمده‌ای از مشکلات ما ناشی‌ از ضعف فرهنگی‌ است و این بد رفتاری و بد فکری رو به مدرنترین و آزاد‌ترین جای جهان هم که بریم و سی‌ سال هم در اونجا زندگی‌ کنیم با خودمون داریم. ولی‌ اگه از اون آدم هائی باشیم که به غلط بودن برخی‌ از رفتارا و عادات فرهنگی‌ مون اعتقاد داشته باشیم همون ایران هم میتونیم خودمون رو اصلاح کنیم.

ساز مخالف گفت...

خوب خدا رو شکر که یکنفر پیدا شد که منطقی به قضیه نگاه کرد، خوشحالم که نطرم رو درک کردید خانم محبوبه، امیدوارم این حرکت شروعی باشه برای درک بهتر نظرات همدیگه و دیگران___ موفق باشید

محسن