۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

نامه ی پسر دکتر بهشتی به پدرش در سالروز شهادت دکتر بهشتی

بار ديگر بي تو

چرا هربار كه هفتم تير مي رسد سفرة دل گرفته ام را نزد تو مي گسترم؟ شايد چون ساية تو را همچنان بر سرم گسترده مي بينم. شايد هم كه چون نمي گذارند صدايم شنيده شود، بدنبال چاهي مي گردم تا آهي بركشم. شايد هم كه برباد رفتن ميراث توست كه اينچنين آتشم مي زند و داغ ديرينه را تازه مي كند.

پدر! ديدي كه چه روزهايي را شاهد بوديم كه امكان بازشناسي تاريخ صدر اسلام را برايمان ممكن ساخت؟ ديدي كه سكوت كه شكسته شد، چگونه دل ها مملو از اميد شد؟ ديدي كه عطر راستي و صداقت كه فضا را پر كرد، پايه هاي كاخ هاي دروغ و ريا به لرزه افتاد؟ ديدي خمودي و خموشي جاي خود را به سرزندگي و نشاط داد؟ ديدي كه دل هايي كه سال ها با انگشتان كليشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شكستند و در كنار هم نشستند؟ ديدي كه نسل سومي كه با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دينمداري قهر كرده بود، در داوري هايش به تأملي دوباره نشست و مطالباتش را در ادبيات صدر انقلاب جستجو كرد؟ ديدي كه زن و مرد و پير و جوان و روستايي و شهري، چشم اميدشان را به يار ديرينة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازي ها، رايت اعتمادشان را بدست او سپردند؟

اما پدر ديدي كه همان كساني كه پس از شهادت تو زير لب زمزمه كردند كه بهشتي عاقبت بخير شد و تداوم حيات او به سلطة اسلام ليبرالي مي انجاميد، چه كردند؟ به بهانة حراست از اسلاميت نظام، جمهوريت نظامي كه تو در كنار امام و مرادت و به ياري بسياري ديگر از همراهان ديروز و امروز معماري كرده بودي را به مذبح سلايق و علايق و داوري هاي شخصي بردند. خواست مردمي نجيب كه با بالاترين درجات آگاهي، حق به سرقت بردة خود را مطالبه مي كردند را آشوب طلبي ناميدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دين، دينداران را بي دين ناميدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بيگانه گشتند و يافته و نايافته، سكوت تلخ، بلند و رساي حق خواهان را با شادكامي دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند كردند تا مجوزي براي مشروعيت بخشي به كودتاگران دست و پا كنند.

ياد روزهاي سختي مي افتم كه در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان هاي پلشت سكوت كردي و افتراها و دشنام ها را از دوستان ديروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنيدي و دم فروبستي. تو قرباني التقاط و تحجر شدي: التقاط تو را ترور شخصيت كرد، تحجر در مقابل رضايتمندانه سكوت كرد، و آنگاه بود كه فاجعة هفتم تير به آساني اتفاق افتاد. اين بار اما، روايتي معكوس در كار است: تحجر، انديشه هايت را بر نمي تابد و تجلي سبز آن را تحمل نمي كند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات مي كند، و اين تويي كه يكبار ديگر به قربانگاه فرستاده مي شوي. بگذار كه اين بار سخنم را با شعري از شفيعي كدكني به پايان برسانم:

تو در نماز عشق چه خواندي كه سالهاست
بالاي دار رفتي و اين شحنه هاي پير
از مرده ات هنوز پرهيز مي كنند
......
خاكستر تو را
باد سحرگان
هرجا كه برد
مردي زخاك روييد

سيد عليرضا حسيني بهشتي هفتم تيرماه 1388

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

پاسخ آیت الله بیات به نامه میرحسین موسوی


آنچه با شما و مصالح جامعه اسلامی به مبارزه برخاسته، یک طرز فکر غلط و انحرافی است

آیت الله بیات زنجانی در پاسخ به نامه میرحسین موسوی به علما ضمن حمایت از وی و ستایش احساس تکلیف و دغدغه انقلابی وی تاکید کرد که آنچه با شما و مصالح جامعه اسلامی به مبارزه برخاسته است، یک طرز فکر غلط و انحرافی است که معتقد است برای رسیدن به اهداف به ظاهر مقدّس، می‌توان به هر وسیله نامقدسی متوسل شد.
به گزارش قلم نیوز، متن پاسخ آیت الله بیات زنجانی به نامه مهندس موسوی به این شرح است:

"بسم‌اللّه الرّحمن الرّحیم برادر دلسوز و انقلابی جناب آقای مهندس موسوی- ایّده الله تعالی سلام علیکم؛ همانطور که در نامۀ خود مرقوم داشته‌اید ریز وقایع و صحنه‌آرایی انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری را در حدّ مقدور پی‌گیری کرده‌ام و با شما هم عقیده‌ام که در حقّ آراء ملّت و در حقّ شما به عنوان نمایندۀ فکری بخش عمده‌ای از این ملّت جفا شده است. اگر چه به عنوان شخصی که سالهای متمادی به امور اجرایی و تقنینی اهتمام داشته‌ام می‌دانم که گاه تخلّفاتی اندک، از ناحیۀ مجریان جزئی امور رخ می‌دهد، اما این بی‌اعتنایی اخیر و بی‌حرمتی کلان به آراء ملّت بی‌سابقه است. سالهاست که امام عزیز و همینطور سلوک و منش انقلابی او از میان ما رخت بربسته است ولی ظاهراً برخی، مدارا، مردم‌داری و وظیفه‌شناسی و هدایتهای انقلابی‌اش را در پی خودش به خاک سپرده‌اند. به هیچ وجه مدّعی نیستم که دوران پیش از سال 68 بری از نقص و خطا بوده است، اما مگر کسی می‌توانست در زمان حضور امام راحل اینچنین قانون را دور بزند و بعد هم شاکیان را به سخره گیرد و مردم را هم علیه آنان بفریبد. هنوز نسل اول انقلاب زنده‌اند، در حالی که ارزشهای انقلاب چنین تحریف می‌شود. هنوز بسیاری از تدوین‌کنندگان و نویسندگان و اعضای بازنگری قانون اساسی زنده‌اند و برخی به خود جرأت می‌دهند که آن را به نحو استصوابی تفسیر کنند. هنوز جملۀ امام که میزان را رأی ملّت می‌دانست در میان ما تکرار می‌شود. اینجانب سالهاست که در سخنان و مواضع مختلف، فاصله گرفتن نظام از راه و اندیشۀ امام را متذکّر شده‌ام و نسبت به استقرار آرام اندیشه‌ای خمینی‌ستیز در کشور هشدار داده‌ام؛ اندیشه‌ای که نهایتاً ثمری جز تبدیل «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» نخواهد داشت و نهایتاً دین و دنیای مردم را در خود هضم خواهد کرد. اکنون ضمن حمایت از جنابعالی و ستایش احساس تکلیف و دغدغۀ انقلابی‌تان نکاتی را به شرح زیر به محضر عموم یادآور می‌شوم:

1-کسانی که به شما رأی داده‌اند، در پی آن بوده‌اند که متقابلاً سوگند شما را در برابر خود و خدای خود بشنوند که از حقوق قانونی آنان پاسداری خواهید کرد و قانون کشورشان را حرمت خواهید گذاشت. همین امروز را روزی بدانید که این سوگند را بالقوه در برابر آنان یاد کرده‌اید و بر شماست که با توکّل به پروردگار توانا و درایت و استفادۀ کامل از وسایل قانونی کشور رأی مردم را به خودتان و همینطور به دیگران پاس بدارید؛ کما اینکه این تکلیف بر دوش دو نامزد بزرگوار دیگر برادر عزیز و ارزشمند و مظلومم جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی و برادر ارزشمندجناب آقای دکتر رضائی هم سنگینی می‌کند. اگر از ابتدا به صحنه نیامده بودید، تکلیف به گونه‌ای دیگر بود، اما اکنون زمانی است که باید در برابر قانون ستیزی و خودخواهی ایستاد و نگذاشت که بی حرمتی به قانون و خواست اکثریّت در این کشور رواج پیدا کند. اطمینان داشته باشید که شما و کسانی که با نیّت خالص خود، شما را همراهی می‌کنند، موفق خواهید بود ولی این اعتراضات و دفاع از حق خود را بگونه ای مطالبه کنید که راه سوء استفاده را از مخالفین شما بگیرد.
2-در چنین روزهائی نهی از مظالم و اعلام برائت از اعمال منکر گونه در چارچوبهای قانونی و عُقلایی بر همگان واجب است. مدیران و زعمای صالح حکومت هم باید در مخالفت با اینگونه اعمال بکوشند و گرنه در نزد افکار عمومی متّهم به نادیده گرفتن حقوق مردم خواهند شد. امروز دغدغه اصلی این است که عهد جمهوری اسلامی با مردم به طور یک جانبه مخدوش شده است و یاران برجستۀ امام را متهم به قدرت‌طلبی می‌کنند.
3-آحاد مردم به ویژه جوانان عزیزی که در پی احقاق حقّ قانونی خود هستند، این تلاش قانونی خود را نهی از منکری بدانند که باید شرایط شرعی و قانونی آن مراعات شود. در این نهی از منکر بزرگ باید تقوای الهی پیشه کنید و بدانید که عدّه‌ای به دنبال آنند که شما را لاابالی و آشوبگر معرفی کنند و به همین جهت، مراقب باشید که میان نهی از منکر و آشوب، خلطی بوجود نیاید. این موضوع قابل تاکید است که رقیب شما یک نامزد انتخاباتی خاص یا طرفدارن و هوادارن او نیستند؛ آنچه با شما و مصالح جامعۀ اسلامی به مبارزه برخاسته است، یک طرز فکر غلط و انحرافی است که معتقد است برای رسیدن به اهداف به ظاهر مقدّس، می‌توان به هر وسیلۀ نامقدّسی متوسّل شد. این اندیشه و طرز فکر را دشمن اصلی خود و دین خدا بدانید، سپس صاحبان این فکر غلط را محکوم سازید. همان طور که پیشتر هم بارها گفته‌ام شعار جوانان ما در موقعیت کنونی باید این باشد که برای رسیدن به اهداف مقدس نباید از وسایل نامشروع کمک گرفت.
4-مطالبات گستردۀ نامزدها و طرفداران آنها هشداری است در برابر دستگاه قضایی که باید جدّی گرفته شود. مسئول دستگاه قضایی کشور، پیش از هر چیز به عنوان یک فقیه شیعی باید خود را ملجأ مردم بداند. اگر روزی محکمه‌های قضایی یک کشور نتوانند عدالت را میان مردم برقرار سازند، طبیعی است که ستم‌دیدگان راههای دیگری برای احقاق حقوق خود جستجو خواهند کرد و خدای ناکرده مقصد چنین جامعه‌ای آشوب، ناامنی و هتک حرمت مقدّسات است. در پایان امیدوارم همۀ دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی در رعایت مصالح دین خدا و مردم بکوشند و پاسدار اعتماد مردم باشند.

والسلام علی عبادالله الصالحین قم، اسدالله بیات زنجانی 25 خرداد 1388 مصادف با 21 جمادی‌الثّانی 1430".

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

خطاب به دانشجویان و متخصصین ایرانی خارج از کشور - هم اکنون نیازمند یاری سبز شما هستیم- چند راهکار بی هزینه اما موثر



[where+is+my+vote.jpg]
راهکارهای مبارزه برای سرکوب کودتا

راهکار های زیر همگی هزینه بسیار کمی دارن، عملی هستن و باید در اسرع وقت انجامشون داد.
1) سایت های خبری مثل سی ان ان، بی بی سی، گوگل نیوز، یاهو نیوز و از اینها مهم تر سایت های محلی روزنامه های محلی شهری که توش زندگی می کنید، اکثرا بخشی دارن به نام "اخبار ارسالی شما". به عنوان مثال تلویزیون سی ان ان اسم این قسمتش سی ان ان نیوز روم هست که می تونید اخبار خودتون رو ارسال کنید. باید تا ایران ظهر نشده و اینجا کاملا شب، اخبار خود رو به انگلیسی همراه با عکس و فیلم آپلود کنید. ارسال اونها به سایت های روزنامه های محلی می تونه خیلی موثر باشه.

2) یادتون باشه عکس هایی رو نزنید که بعدا برای صاحب عکس مشکل ایجاد بشه مثل حادثه 18 تیر. از عکس هایی استفاده کنید که عمق فاجعه رو نشون میده اما صورت افراد خیلی واضخ نیست.

3) یه کار خیلی خیلی مهم اینه که برای جلب توجه مردم کشوری که توش زندگی می کنید باید مستقیم وارد عمل بشید. برای اینکار تا قبل از دو شنبه صبح که همه مین سر کار، با استفاده از پرینتر های رنگی ای که ممکن است بهش دسترسی داشته باشید عکس های فجایع خیابانی روز گذشته رو بزرگ یا کوچیک پرینت بگیرید و هر جایی که توی شرکتتون یا مهمتر دانشگاهی که توش درس می خونید به برد ها منگنه کنید. این کار رو در ابعاد وسیع انجام بدید که توجه همه رو جلب کنه. یادتون باشه که زیر عکس ها یک خط به انگلیسی یا زبون کشوری که توش هستید بنویسید که "رای مرا پس بدهید،تقلب و کودتا در انتخابات ایران" و لغاتی که به بیننده در نگاه اول بفهومونه چه اتفاقی افتاده. این جنبش از همین الان شروع میشه.
بردها رو پر کنید از عکس های اطلاع دهنده این فاجعخ. حتما لغت کودتا رو استفاده کنید که همه بدونن چی شده.

4) الان بهتری موقعیه که قدرت آی -تی خودتون رو نشون بدید. هکر های هوشمند ایرانی در آمریکای شمالی و اقصی نقاط دیگه دنیا. هم اکنون نیازمند یاری سبز شما هستیم. رحم نکنید به سایت های خبری، سایت های دولت، سایت وزارت کشور و... همه چیز رو پاک کنید و لوگوی بالا رو جاش بگذارید. اگه کاری هم می تونید با موتور های جستجو انجام بدید که هر گی سرچ کرد ماهیت واقعی این انتخابات دستش بیاد گل به سر ایران زدید. این ننگ رو به خودشون برگردونید.

5) هر چه سریعتر برای گردهم آیی برنامه ریزی کنید. روز دوشنبه عکس های بزرگ پرینت بگیرید و در مراکز شهر خود بایستید تا همه مردم بدانند چه بر سر عزت ما رفت. یادتون نره که باید طرفمون رو از لحاضه اطلاعاتی فلج کنیم. از دوست های خارجیتون بخواین که بیان کمکتون کنن که برای شما هم مسئولیت کمتری داشته باشه. باید هوشیار بود و جواب گرگ صفتی رو با ابزار تعقل داد.
بپاخیزید، اینها همه اقدامات کوچکی هستن که از پس همه بر میان. به برد های خیابون، محل کار، دانشگاه و مغازتون رحم نکنید، جایی خالی نمونه

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

عکس : حکومت نظامی - دستگيریهای خيابانی

عکس : حکومت نظامی - دستگيریهای خيابانی




کامنت ندارد !
لطفا نظر ارسال نکنيد!


















کامنت ندارد !
لطفا نظر ارسال نکنيد!

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

آخرین نتایج و تحلیل ها تا کنون!!!

آخرین نتایج تا به حال:--- كامران دانشجو اعلام کرد، جديدترين نتايج شمارش آرا را به اين شرح اعلام كرد: براين اساس از مجموع تعداد صندوقهاي شمارش شده 21631صندوق (47.30 كل صندوقها)، كل آراي شمارش شده 15ميليون و 251هزارو 781راي ماخوذه، محمود احمدينژاد 10230478 راي معادل 67.07 درصد، ميرحسين موسوي با 4628912 راي معادل 30.34 درصد، محسن رضايي 259456 راي معادل 1.7 درصد، مهدي كروبي با 132935 رای 0.87 درصد

حتماً شنیدین که امروز قراره حکومت نظامی باشه؟؟؟ خبر زیر رو بخونید خلاصه شو آوردم! این یعنی فاتحه ی انتخابات به نام احمدی نژاد!!! هر گونه اعتراض = سرکوب


لینک: http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090612_op_ir88_tehran_police.shtml
"

پلیس ایران از 'مانور اقتدار' در تهران خبر می دهد

پلیس تهران اعلام کرده است که از ساعت ۵ عصر روز جمعه "برای برقراری نظم و امنیت" در پایتخت ایران "مانور اقتدار" برگزار کرده است.

سرهنگ محسن خانچرلی، معاون عملیات فرماندهی انتظامی تهران بزرگ به خبرگزاری رسمی ایران گفته است: "رزماییش اقتدار که تا پایان شمارش آرا در تهران بزرگ ادامه خواهد یافت از ساعت ۱۷ در میادین و معابر مهم پایتخت آغاز شده است".

او گفت که یگان های "پلیس تخصصی، پلیس پیشگیری، امداد و یگان هایی از پلیس مواد مخدر، پلیس آگاهی و راهوار تهران بزرگ" در این "مانور" شرکت داشته اند.

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

با کروبی گوشت را برای همیشه از دم دست گربه بردارید

با کروبی گوشت را برای همیشه از دم دست گربه بردارید


هیچ فکر کرده اید به معنی‌ حرف کروبی، وقتی‌ که موسوی گفت که گشت ارشاد را جمع می‌کند، و کروبی جواب داد که در زمان کروبی گشت ارشاد خودش جمع میشود؟

در نیم قرنی که از کشف نفت در ایران می‌گذرد، چند مقطع کوتاه را داریم که کسانی‌ مثل مصدق، یا خاتمی آمدند و خواستند که دولت را از ارباب به نوکر ملت تبدیل کنند اما نتوانستند و در فردای پس از هر کدام از این رهبران خیر خواه اتفاقا دولتی بر سر کار آمد که از همیشه اربابتر و سرکوبگر تر بود، چرا این طور شده؟ چه عنصر گمشده‌ای در اصلاحات مصدق و خاتمی بود که بعد از آنها ملت اینگونه در برابر کودتاچیان ۲۸ مرداد یا احمدی نژاد‌ها بی‌ دفاع و دست بسته رها شدند؟
ده‌ها سال است که موجودی به نام دولت، این گربه خوش خط و خال ما را با زبان‌های مختلف فریب داده و قانع کرده است که نفت این گوشت لذیذ را به او بسپاریم تا او آنرا بخورد و تنومند شود. اولش قرار بود این جناب گربه برود و فقط روی پشت بازو و عضلات گردن کار کند تا هر موش متجاوزی با دیدن گردن گربه ما از تجاوز پشیمان شود و اگر هم تجاوز کرد با پنجول‌های جناب گربه بر سر جایش نشانده شود.
اما به تدریج که درامد نفت و در نتیجه میزان گوشت قابل تصرف جناب گربه بیشتر شد، ایشان برای اجتناب از اینکه گوشت را با ملت تقسیم کند، شرح وظایف خود را مفصل تر کردند، یعنی‌ از ما اصرار که بابا شما همان موش را بگیرید ما راضی‌ هستیم و باقی‌ کارها را خودمان می‌کنیم، و از جناب گربه انکار که نخیر ایشان خوشحال میشود که بتواند در زمانی‌ که از موشگیری فراغت دارند سایر امور مارا هم برایمان انجام دهند.
خلاصه ایشان به زور ما را راضی‌ کردند که جیره غذای‌شان چند برابر شود و مالکیت تمام نفت یا همان گوشت مال ایشان باشد، در عوض به ما وعده انجام دو کار دیگر را دادند، اول اینکه قول دادند که برایمان فیل هوا کنند، یعنی‌ به جای اینکه خود ما زحمت ساخت بعضی‌ چیزها را بکشیم ایشان به جای ما برایمان کارخانه و سد و جاده و تلفن و مدرسه و مسجد و بیمارستان و به قول خود جناب گربه سرمایه‌ گذاری زیربنایی انجام دهد، دوم اینکه قول دادند که اگر از میان ماها کسی‌ نیازمند و گرسنه شد، به جناب گربه مراجعه کند تا ایشان کمی‌ از ذخیره گوشت خود را به او بدهد. البته ما رو هم مجبور کردند کلی‌ هزینه آرایشگر و خیاط بدیم که تیپ ایشون رو مناسب امر خطیر فیل هوا کنی‌ بکنه. کار اصلی‌ موشگیری رو هم مقرر فرمودند کمتر مزاحم ایشون بشیم، مخصوصاً در مورد موشای کثیفی مثل ناامنی‌، اعتیاد، فساد، کیف قاپی، زور گیری، تخریب محیط زیست، کلاه برداری، ارتشا و کلا اموری که مستقیماً توهین به ایشون نباشه، فرمودند بنا شون بر این است که ما رو به حال خودمون بگذارند و ازیشون انتظار کمک نداشته باشیم، چون ایشون رو از فیل هوا کنی‌ و دادن پاسخ کوبنده به موش‌های یاوه گوئی که کیان جناب گربه رو هدف گرفته ا‌ند باز میدارد و پنجول مبارک رو
هم بیخودی کثیف و کند می‌کنه.
اما اتفاقی‌ که افتاد این بود که این جناب گربه، فیل هوا کن موفقی‌ نبود، یعنی‌ چند تایی‌ فیل هوا کرد ولی‌ با هزینه‌ای ۱۰ برابر( که نفهمیدیم چرا همه داده شد به شرکت‌هایی‌ مانند گربه سازان، گربه گستر،انصار الگربه) در زمانی‌ ۱۰ برابر طولانیتر و با کیفیتی یک دهم آنچه که خودمان میتوانستیم بکنیم. در مورد دادن سهمی از گوشت به نیازمند
ا‌ن هم همینطور شد، یعنی‌ بالاخره تو این ۵۰ سال اخیر یه چند باری یه چیزهایی‌ به بعضی‌ هامون از این گوشت داده، که باعث شده خیلیمون دچار توهم بشوند که بله جناب گربه واقعا هوای مارو داره، ولی‌ در مقایسه با خوراک خود این جناب گربه این کمک‌ها هیچ بود. بودجه‌های تخصیص گوشت به مردم و نیازمندان هم ۵۰% گیر نزدیکان خود جناب گربه میامد، ۴۰% بقیه رو بین کسانی‌ که بهتر بتوانند میو کنند توزیع کردند که منجر شده مردم همه صبح تا شب در حل تمرین میو کردن برای عزیز شدن پیش جناب گربه شوند و البته ۱۰% رو هم به نیازمندان واقعی‌ مرحمت فرمودند.
البته در پاسخ به اعتراض ما تا حالا چند بار این گربه قول داده اخلاقش رو بهتر کنه، یک بار ۳۰ سال پیش با چشم اشکین گفت که پیام انقلاب مارو شنیده و می‌خواد دیگه خوب بشه، ولی‌ ما دیگه حرفشو باور نکردیم و حسابی‌ زیر و روش کردیم طوری که یه چند سالی‌ وانمود میکرد تارک دنیا شده، نه اینکه موش‌های خارجی‌ هم بهمون حمله کرده بودند، دیگه واقعا دلمون برای گربه میسوخت، و به جز نفت، غذای خودمون رو هم به اون میدادیم که یه وقت از پا نیفته.
اما همین که خطر موش‌ها دفع شد، شروع کرد به قلدری
، هرچی‌ هم هاشمی‌ غذاشو زیاد کرد و پاپیون بست به دمش و از پنجولش تعریف کرد که چقدر برای پیانو زدن خوبه، مگه گربه هه راضی‌ میشد، باز بیشتر گوشت می‌خواست.
خاتمی که اومد، یک بخشی از گوشت رو برد به بهانه صندوق ذخیره ارزی گذشت تو طاقچه که از دم دست گربه هه دور باشه، شاید یه کم لاغر شه، اما دولت بعدی که اومد تمام گوشت‌های تو طاقچه رو یه لقمه کرد.
خلاصه دوستان من، قصه به اینجا رسیده که حالا ما ۲ تا کاندیدای خوب داریم، یکی‌ موسوی که اومده و داره قول میده که از این گربه چاق و چله که دیگه ماشالا واسه خودش ببری شده، یه ببر ملوس و نازنین بسازه، صراحتا هم گفته که به کوچک کردن دولت یا همون لاغر کردن این جناب ببری خان هیچ اعتقادی نداره، بلکه می‌خواد با دادن غذای باز هم بیشتر به ببری خان آموزش دهد که اون نوکر مردم است نه ارباب اونها، کاندیدای دوم که کروبی است به زبون ساده داره میگه که تا وقتی‌ این ببر لاغر نشود و به گربه بودن برنگردد، اصلا رام شدنی نیست، برای این کار هم می‌خواهد به تدریج مالکیت گوشت یا همان نفت را از گربه بگیرد بدهد به مردم، تا بعد گربه مجبور شود مثل تمام گربه‌های کشورهای دیگر، هر وقت به غذا نیاز داشت مجبور باشد به جای پنجول کشیدن، برود موش بگیرد یا شیرین کاریهای دیگری بکند تا به همون اندازه ما به او غذا دهیم.
بله کار سختیست کار کروبی و زمان میبرد، ولی‌ مگر راه دیگری هم هست؟ اگر کروبی در ۴ سال بتواند فقط ۲۰% از مالکیت نفت را هم از دولت بگیرد و بدهد به مردم، موفقترین رئیس جمهور ایران خواهد بود. به فرض که موسوی بتواند از این ببر یک موجود ملوس و با ادب بسازد، چه تضمینی هست که با رفتن موسوی دوباره نشود همان موجود وحشی؟ مگر یادمان رفته که بعد از دولت‌های نجیب مصدق و خاتمی چه کسانی‌ سر کار آمدند؟ تا وقتی‌ دولت صاحب نفت است، او سوار است و ملت پیاده، و بقول کروبی برای ملت کرکری میخواند. دولت با پول باد آورده نفت گشت ارشاد و گزینش و حراست و هزار چیز دیگر درست می‌کند که میشود بلای جانتان، اقتصاد را هم دولتی می‌کند که اگر خودی نباشی‌ اصلا نتوانی مجوز فعالیت اقتصادی بگیری. ولی‌ با طرح کروبی دیگر برای گرفتن حق خودتان نه مجبورید ریش بگذارید، نه به رئیس جمهور عریضه بنویسید، و نه اهل دوز و کلک و تظاهر و زبلی باشید و نه رشوه بدهید و پارتی جور کنید، چون نفت مال مردم میشود و دولت نیازمند و محتاج مردم، و ساختار اقتصاد دیگر دولتی و رانتی نیست که با کلک و خود را به قدرت چسباندن بشود یک شبه راه صد ساله رفت.
اگر یکی‌ مثل موسوی آمد و مثلا گشت ارشاد را جمع کرد دلتان خوش نشود چون دوباره یکی‌ مثل احمدی نژاد میاید و همه را بر میگرداند، همانطور که گشت ارشادی که ۱۶ سال بود جمع شده بود دوباره برگشت. ولی‌ اگر یکی‌ مثل کروبی آمد و نفت را ملی‌ کرد و کشور را با مالیات اداره کرد، آنوقت ملت سوار است و دولت پیاده، هر دولتی هم بعدا بیاید بخواهد هم نمی‌تواند دوباره سوار ملت شود، حالا منظور کروبی را متوجه شدید که چطوری گشت ارشاد با سیاست‌های کروبی خودش جمع میشود؟


منبع: http://360darje.blogspot.com/2009/06/blog-post_10.html

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

آن چهار سال ِ کروبی و این چهار دقیقه ی میرحسین

خیابان‌ها لبریزست از حامیان نامزدهای مختلف. یکی «یک یا حسین تا میرحسین» می گوید و دیگری «محمود احمدی نژاد، مقابل ظلم و فساد» را فریاد می‌زند و در این هیاهو و جنجال و شور و هیجان جای یک عنصر بسی خالی‌ست: تعقّل.

دیشب با دوستی صحبت می‌کردم که دودل در میانه‌ی راه بود که به تیم و برنامه رای دهد یا تیپ و سخنوری و چکامه.

گویا بعد از مناظره مهندس موسوی و کروبی و آن چهار دقیقه‌ی طوفانی که مهندس شجاعانه کوسِ بی‌آبرویی احمدی‌نژاد را بر فلک نواخت، عاشق و دلباخته‌ی نگاهِ پاکِ وی در دوربین شده بود و صراحت و شیرینی بیانش. او را نه یک فرد که سمبلِ یک تفکر در طبقه متوسط جامعه یافتم و حسرت خوردم. حسرتِ اینکه قشرِ تحصیل‌کرده‌ی ما هم چه آسان رای خود را به چند دقیقه سخنوری می‌فروشد. همانطور که طبقه فرودست رای خود را به دلیل چند دقیقه صحبت همراه با لبخندِ ملیح از مبارزه با مافیای فساد و مظلوم‌نمایی و نمایش‌ِ عدالت‌خواهی به سبدِ نماینده باند قدرت ریخت.

چهار سال تمام بعد از افتضاحی که در انتخابات گذشته واقع شد، شیخ در تکاپوی احقاقِ حقِ خود و دیگران است. چهار سالِ آزگار است که از توهین به معلمانِ فرهیخته برمی‌آشوبد و نظامی تنومندِ مداخله‌گر را با تشری بر جای خود می‌نشاند و غصه‌ی درویشان را می‌خورد و غمِ دانشجویان را.

چهار سال برای جا انداختن فرهنگِ تحزب روزنامه‌ای وزین راه انداختن، تیم جمع کردن، سخنرانی کردن و نامه نگاشتن کارِ کوچکی نیست. بگذریم از قبل از این چهار سال که روشنفکری را با نهیبی از اعدام رهانیدن و نماینده‌ای را با تهدیدی از بند رهایی دادن هم کم دستاوردهایی نبود برای یک روحانی که غمِ دینِ اسلامِ بی‌ریا را می‌خورد و از دستِ آنها که زیانِ دیگران از پی سود خویش می جویند و دین پیش می‌آرند فریادِ تحجرشکن‌اش به آسمان‌ها رسیده است.

شاید چنین خصایصی مانند شجاعت، آزاداندیشی و آزادگی و احترام به خردِ جمعی بوده که باعث شده بسیاری از آنها که خود شایسته‌ی ردای ریاست جمهوری بودند و در حد و اندازه‌ی آن،‌ گردِ شیخ جمع آیند و به دعوتش برای اداره‌ی کشور بر پایه‌ی تعقل و شایسته‌سالاری لبیک گویند. زخم‌خوردگان تحجر و باندهای مخوف قدرت و احزابِ پادگانی که کارنامه‌ای بی‌لکه داشته و قلبشان برای ایران می‌تپد همگی اطراف او جمع شده اند تا طرحی نو براندازند. جالب است که آنها که انحرافِ راهشان به سببِ نداشتنِ راهبردِ مشخص و تندروی‌های بی‌جهت و نشناختنِ پیچیدگی‌های قدرت و سیاست اکنون و پس از روی کار آمدنِ دولت نهم و تشکیل مجالس هفتم و هشتم و بسته شدن آنهمه روزنامه به اثبات رسیده است، شرم می‌کنند که به حریمِ شیخ نزدیک شوند و چاره در آن می‌بینند که بی‌دعوت گردِ نامزدی دگر جمع شوند، حتی اگر از این حمایت استقبال نشود.

وقتی می‌بینم چطور چهار سال استمرار در دفاع از حقوق دیگران و برملا کردن کاستی‌های دولت و پلشتی‌های باندهای خودسرِ قدرت به چهار دقیقه سخنرانی فروخته می‌شود به این صد سال دموکراسی جویی بعد از مشروطه تاسف می‌خورم که گویی بی‌ثمر بوده است. به صرفِ بغضِ کسی حبّ دیگری را به دل گرفتن که نه برنامه‌ای مدون و نه تیمی مشخص و نه شعاری واضح و «قابل پیگیری» دارد برای آینده کشور زیان‌بار است. از نمک خوردن و نمک دان شکستنِ امثالِ آن طنزنویسی که به صدقه وزارتِ مهاجرانی به محبوبیت رسید و اکنون جانب دیگری را گرفته است بگذریم. روی سخن با آنهاست که به صرفِ چند دقیقه و ساعت تصمیم‌گیری می‌کنند، نه مشاهده‌ی یک عمر صیانت از حقوق ملت و مبارزه با ظلم و ریا و پراکندگانِ نکبت. ملتِ ایران یک بار سوار بر موج اعتراض به خاتمی رای داد و دگر بار از موج عدالت‌پروری به احمدی‌نژاد. بار اول بخت با وی یار بود که جنسِ تقلبی نصیبش نشد و بار دوم نگون‌بختی بود آینده‌ی محتومش. اگر این بار نیز از روی موج سبز و تسابز و اعتراض رای دهد، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم اینست که دعا کنیم این بار «شانس» بیاورد. چیزی که تاریخ خلافِ آن را اثبات کرده است.


منبع: http://campaign88.persianblog.ir/post/258/

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟؟

بعضی از دوستان یک حرف هایی می زنند که آدم واقعاً نمی دونه چی بهشون بگه!

از شروع دوره ی دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، همه ی آقایون و خانوم های اصلاح طلب علی الخصوص طرفداران امروز آقای مهندس موسوی، از خاتمی این انتقاد رو می کردن که جسارت نداره، و با نظام کنار میاد! همه ی دوستان می گفتند خاتمی خوبه اما شجاعت نداره، سره حرف هایش نمی ایسته و مصلحت اندیشیِ نابجا می کنه.

این انتقادات به مدت 8 سال و تا همین 3 ماهه پیش پا برجا بود، یکدفعه از سه ماهه پیش تا حالا همین آقایون و خانومهایی که تا دیروز می گفتن آدمِ میانه رویی مثله خاتمی به درد آینده ی کشور نمی خوره ، با حضور میرحسین موسوی نظرشون عوض شده، و اومدن میگن که "نه!" الان ما به یک رئیس جمهور میانه رو احتیاج داریم! و رئیس جمهور اصلاح طلب به درد ما نمی خوره و کشور به یک میانه رو مانند میرحسین احتیاج داره و آدمی مثله کروبی که حرف دله تمام طرفداران آزادی و دموکراسی رو می زنه به درد کشور نمی خوره!!!!

دلایلشون هم متناقض تر از این تغییر در نظراتشونه! میگن کروبی زیادی از آزادی و اصلاحات حرف می زنه! زیاده روی می کنه! تا دیروز می گفتن یکی باید بیاد این حرف ها رو بزنه و این تابو ها رو بشکنه! امروز که یکی داره واقعاً این تابو ها رو می شکنه، به نظر دوستان تندرو محسوب می شه! به مدت 8 سال تبلیغ می کردن که چنین کسی باید بیاد که جسارت لازم رو داشته باشه، امروز می گن جسارت مضره!!! واقعاً این تناقضات از کجا نشات می گیره؟؟

حالا ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟

من نمی دونم این افراد با این حرکات متناقض سر چه کسی رو می خواهند کلاه بگذارند؟؟ خودشون یا مردم؟؟
با چی دارند بازی می کنند؟؟ با آینده ی کشورشون؟؟
چی رو دارن معامله می کنند؟؟ جنبش 12 ساله ی اصلاح طلبی رو؟؟