۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟؟

بعضی از دوستان یک حرف هایی می زنند که آدم واقعاً نمی دونه چی بهشون بگه!

از شروع دوره ی دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، همه ی آقایون و خانوم های اصلاح طلب علی الخصوص طرفداران امروز آقای مهندس موسوی، از خاتمی این انتقاد رو می کردن که جسارت نداره، و با نظام کنار میاد! همه ی دوستان می گفتند خاتمی خوبه اما شجاعت نداره، سره حرف هایش نمی ایسته و مصلحت اندیشیِ نابجا می کنه.

این انتقادات به مدت 8 سال و تا همین 3 ماهه پیش پا برجا بود، یکدفعه از سه ماهه پیش تا حالا همین آقایون و خانومهایی که تا دیروز می گفتن آدمِ میانه رویی مثله خاتمی به درد آینده ی کشور نمی خوره ، با حضور میرحسین موسوی نظرشون عوض شده، و اومدن میگن که "نه!" الان ما به یک رئیس جمهور میانه رو احتیاج داریم! و رئیس جمهور اصلاح طلب به درد ما نمی خوره و کشور به یک میانه رو مانند میرحسین احتیاج داره و آدمی مثله کروبی که حرف دله تمام طرفداران آزادی و دموکراسی رو می زنه به درد کشور نمی خوره!!!!

دلایلشون هم متناقض تر از این تغییر در نظراتشونه! میگن کروبی زیادی از آزادی و اصلاحات حرف می زنه! زیاده روی می کنه! تا دیروز می گفتن یکی باید بیاد این حرف ها رو بزنه و این تابو ها رو بشکنه! امروز که یکی داره واقعاً این تابو ها رو می شکنه، به نظر دوستان تندرو محسوب می شه! به مدت 8 سال تبلیغ می کردن که چنین کسی باید بیاد که جسارت لازم رو داشته باشه، امروز می گن جسارت مضره!!! واقعاً این تناقضات از کجا نشات می گیره؟؟

حالا ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟

من نمی دونم این افراد با این حرکات متناقض سر چه کسی رو می خواهند کلاه بگذارند؟؟ خودشون یا مردم؟؟
با چی دارند بازی می کنند؟؟ با آینده ی کشورشون؟؟
چی رو دارن معامله می کنند؟؟ جنبش 12 ساله ی اصلاح طلبی رو؟؟

هیچ نظری موجود نیست: