۱۳۸۷ اردیبهشت ۶, جمعه

فارسی رو پاس بداریم


فارسی رو پاس بداریم

گلچینی از جمله های متداول ایرانیانی که 3-4 ماهه که اومدن فرنگ (البته همه ی ما می دونیم که 3-4 ماه مدت زیادیه! اگه قبول ندارید، متن زیر رو بخونید!):

- خیلی misset کردم (همون دلم برات تنگ شده خودمون)

- واقعا که Perfect

- خیلی take care کن

- weekend قبلی، خیلی busy بودم، during این هفته بیا happy باشیم، (ها ها)

- بعد از خوردن کله پاچه چرب و چیلی: حالا دیگه بریم با هم یه coffee بزنیم.

- من اصلا don’t care ام! ( یعنی I don’t care! یا مهم نیست خودمون!)

- این چیزی که تو می گی، make sense نمی کنه!

- من already، پراجکتام رو تموم کردم.

- بعد از نیم ساعت فارسی حرف زدن، موقع خداحافظی: see you!

- اظهار شور و شعف: WOW! عجب آبگوشت خوبی بود!

- فلانی عجب آدم nice ای بودااا....

نتیجه گیری زبان شناختی: آدم اصولا از واژگان بیگانه ای استفاده می کنه که تو زبون مادریش نباشه مثل coffee، already و nice!...

در ضمن، هر چقدر هم که زبانت ضعیف تر باشه، بیشتر لغتهای فرنگی بلغور می کنی!

نتیجه گیری جامعه شناختی: اصولا ایرانیهایی که کلا اینجا متولد یا بزرگ شدن، خیلی بهتر از اونهایی که 3-4 ماهه اومدن اینجا فارسی حرف می زنند! مثلا من یه دوست ایرانی – ایتالیایی داشتم که به عمرش ایران نرفته، اما اینها عین جمله های اونه:

"بریم جشن کنیم" – به فارسی خودمون یعنی بریم پارتی. یا مثلا "چه دخترهای مقبولی"!... یا "من برم مستراح و بیام"!...

(ایده و اصل متن مال امید ، من یک چرخی توی پروفایل های فیس بوک زدم و یک بخشهایی رو به مطلب اضافه کردم)

۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

یارب این نو دولتان را بر خر خود شان نشان ---------- کین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند

یارب این نو دولتان را بر خر خود شان نشان

امروز داشتم فکر می کردم چرا بعضی از بچه ها مثلا مهد کودکشون رو هم اینجا یا پروفایل هاشون توی جاهای دیگه می زنن! نتیجه اول این بود که شاید می خوان اطلاع رسانی بکنن، اما بعد از اینکه نمونه آماریم رو دوباره بررسی نمودم ، دیدم این دوستان عزیز بیشتر سمپاد (همون تیزهوشان) بودن، پس نتیجه دوم اینکه چون سمپاد یک نهاد تقریبا متمرکزبالاخره بچه های سمپاد می خوان با هم در ارتباط باشن اینجا می زنن که بتونن همدیگه رو پیدا کنن، اما نتیجه سوم که حداقل برای من قابل قبول تر اینکه، این کار یک نوع پیام برای مشاهده کننده است، که " ای خواننده پروفایل من بدان که من سمپاد بودم، باهوش بودم، نابغه بودم، تیزهوش بودم و .... بنابراین حال کن! "، که البته منم به عنوان خواننده توی دلم می گم: ها ها ها !

من که هنوز اندر کف این چیزها موندم، البته نمی خوام در مورد کسی قضاوت کنم، کلا فرض می کنم که این افراد هدفشون از اینکار نوعی خود نمایی باشه که ان شاء الله من اشتباه می کنم ، حالا با این فرض جلو بریم ببینیم چی می شه.

بعضی موقع ها آدم یک موجودات احمقی رو می بینه که واقعا اندر عدالت و حکمت خداوند در عجب می مونه! جملاتی مثل : "من دانشگاه شریف هستم، تو دانشگاه آزادی" ، " من سمپاد بودم، تو مدرسه معمولی، بنابراین من باهوش ترم" ، " من فوق لیسانس می خونم، تو لیسانس" ، "معدل من اینه، معدل تو اونه" ! " من مهندسی می خونم، تو فیزیک می خونی" و هزاران حرف احمقانه، ابلهانه، خام و بچه گانه ی دیگه! اصلا چه اهمیتی داره؟

اول از همه پیام برای این دوستان: "بابا جمع کن خودتو، برو بزرگ شو! " ، دوم با توجه به اینکه اگر خداوند چیزی به آدم بده، حتما جنبه و ظرفیتش رو هم به آدم خواهد داد و نمیشه در حکمت خداوند شک کرد. بنابراین این افراد احمقانی بیش نیستند، که البته خودشون اینطور فکر نمی کنن، البته این اصلا مهم نیست، چون چیزی که ما فکر می کنیم اهمیت داره نه نظر اون افراد در مورد خودشون. عاقلان دانند