۱۳۸۶ اسفند ۱۶, پنجشنبه

انتخابات آری یا خیر؟

انتخابات آری یا خیر؟

انتخابات از نظر آقاي خامنه اي ميدان جنگ است. جنگي که در يک سوي آن نيروهاي خودي تحت رهبري سلطان( آقای خامنه ای) قرار ‏دارند و در سوي ديگرش، دشمن (آمريکا)، قرار گرفته که مي خواهد مزدوران خود را به پيروزي برساند. به نظر وي، ‏مجلس ششم در خط آمريکا بود. نمايندگان آمريکايي آن مجلس مي خواستند از طريق تحصن مانع برگزاري انتخابات مجلس ‏هفتم شوند. اما با تدبير رهبر، "گردن کلفت" هاي آمريکايي مجلس ششم از گردونه انتخابات حذف، و مجلس سلطاني هفتم ‏شکل گرفت.جنگ بعدي جنگ انتخابات مجلس هشتم است. بنابر ادعاي سلطان، بوش با حمايت صريح از اصلاح طلبان باز ‏هم به جنگ جمهوري اسلامي آمده است. به همين دليل رهبر به سرعت حمله ي تبليغاتي خود را آغاز کرد و حمايت بوش ‏از اصلاح طلبان را از ننگ بدتر دانست. البته روشن است که بوش از اصلاح طلبان حمايت نکرده و اگر هم مي خواست ‏کساني را به عنوان نفوذي وارد عرصه سياسي ايران کند، آنها را به طور علني معرفي نمي کرد تا به عنوان جاسوس شکار ‏شوند. حمايت بوش از يک فرد يا گروه در ايران، همانند حمايت احمدي نژاد از يک فرد يا گروه در آمريکاست. مردم دو ‏کشور به تأئيد رئيس جمهور دولت دشمن، تقريباً نگاه واحدي دارند. اما آقاي خامنه اي براي حذف اصلاح طلبان به اين ‏دروغ نياز داشت. از اينرو اين دروغ را در ديدار با خبرگان رهبري دوباره تکرار کرد و گفت: براي انتخابات مجلس ‏هشتم، دشمن(آمريکا) :" به صراحت اعلام کرده است که بايد فشار به ايران را افزايش داد تا در انتخابات مهم آينده، ميانه ‏روها يا همان افرادي که به اصول و نظام جمهوري اسلامي معتقد نيستند بر سر کار بيايند"(7 اسفند 86). به دنبال فضا ‏سازي رهبر، "تک تيراندازان قابل" سلطان، يعني بازجويان روزنامه ي کيهان، به ميدان آمدند و فضاي سنگين تبليغاتي ‏عليه اصلاح طلبان به راه انداختند که آنها آمريکايي و براندازند. در يکي از اين موارد حسين شريعتمداري از سوي رهبر ‏اعلام کرد: "مجلس ششم همخوان و همخون انقلاب نبوده و اين مجلس نه اصلاح طلب بلکه براندازبود"(رسالت، 2 اسفند ‏‏86). در پرتو اين فضاي تبليغاتي، شوراي نگهبان توانست تمام دشمنان آمريکايي(کانديداهاي رقيب) را يکجا حذف کند.


آقاي خامنه اي که بدون استفاده از مفهوم "دشمن" قادر به سخنراني نيست و دشمن مفهوم مرکزي گفتمان اوست، شرکت در ‏انتخابات را هم جهاد عليه دشمن قلمداد کرده است. فرمانده کل قوا فرمان جهاد را صادر کرده است. جهاد تازه او، شرکت ‏يکپارچه ي همه ي مردم در انتخابات 24 اسفند است. از نظر نتيجه، خيال سلطان کاملاً راحت است، چون به وسيله شوراي ‏نگهبان پيشاپيش شمار زيادي از دشمنان را از ميدان جنگ حذف کرده و حداقل دو سوم مجلس آينده را از هم اکنون به وي ‏تقديم کرده است. سلطان که در جهادي بدون جنگ پيروز شده است، براي مشروعيت بخشيدن به اين جنگ نامشروع، به ‏حضور گسترده ي مردم نياز دارد. اما چرا سلطان به رآي مردم نياز دارد؟

يکي از ويژگي هاي دوران جديد فراگير شدن ايده ي دموکراسي و حقوق بشر است. اين آرمانها آنچنان جهانشمول شده اند ‏که حتي سرکوبگرترين رژيم هاي غير دموکراتيک هم مجبورند ظواهر دموکراتيک را رعايت کرده و خود را مردم سالار ‏و مدافع حقوق بشر بنامند. خودکامه گان نهادهاي دموکراتيک را از محتوا خالي کرده و از اين صورت هاي بدون محتوا ‏براي اهداف سرکوبگرانه ي خود استفاده مي کنند. آقاي خامنه اي هم براي مشروع نشان دادن رفتارهاي سرکوبگرانه ي ‏رژيمش به رأي مردم محتاج است. او که انتخابات را شيوه اي مسالمت آميز براي داوري درباره ي سياست ها و کارنامه ي ‏زمامداران سياسي و مشارکت مردم در قدرت نمي داند، بلکه آن را صحنه ي جنگ آمريکا و مزدورانش عليه زمامداري ‏خودش تلقي مي کند، براي همين جنگ نامشروع هم به رأي مردم محتاج است. او به رأي بالاي مردم نياز دارد تا ادامه ي ‏زمامداريش را موجه نشان دهد. او نه تنها به مشروعيت صوري رژيم سلطاني مي انديشد، بلکه بدنبال موجه کردن " دولت ‏احمدي و مجلس سلطاني" است. از اينرو، مشارکت گسترده ي مردم در انتخابات، براي سلطان منافع عديده اي به همراه ‏خواهد داشت، اما با حکم جهاد رهبر به ميدان جنگ رفتن، چه منافعي براي آزاديخواهان دموکرات دارد؟ و چه کمکي به ‏فرايند گذار به دموکراسي مي کند؟

به نظر من پیشروان و معتقدان به اصول دموکراسی باید در جهت حفظ فضای گفتمان تمام سعی و تلاش خود را به کار ببرند, تجربه گذشته موید این واقعیت است که اصولا تحریم نه تنها موثر نبوده, بلکه باعث از بین رفتن حداقل گفتمان شده است. یکی از اهداف از رد صلاحیت های گسترده, کاهش مشارکت آزاد اندیشان است, عدم شرکت در انتخابات براین هدف صحه می گذارد!

با حمایت از فضای گفتمان باید جامعه را برای تغییرات اساسی در جهت دستیابی به دمکراسی آماده کرد, باید باور کنیم که دوران قهرمان پروری به انتها رسیده, دیگر قهرمانی از پشت ابرها با شمشیر آخته آزادی را برای ما به ارمغان نخواهد آورد. باید باور کنیم که هرکسی باید در جهت دستیابی به آزادی فعالیت کند, هر کدام از ما در هر نقطه دنیا باید برای دستیابی به مردمسالاری فعالیت کنیم, البته با این فرض که آینده مردم و کشورمان برایمان اهمیت دارد.

باور کنید حتی یک رای به دمکراسی اثر گذار است, دوستانم به من می گویند: "حالا رای بدیم یا ندیم چه اثری داره؟" , اثرش رو به راحتی می توانید الان که سه سال از ریاست جمهوری احمدی نژاد گذشته ببینید.

بیایید باور کنیم این ما هستیم که باید تغییر را ایجاد کنیم, نه معجزه خواهد شد و نه قهرمانی با اسب سفید به جنگ دیکتاتوری و انحصار طلبی می رود!

محسن صالحی

۱ نظر:

Unknown گفت...

انقلاب، آزادی ، جمهوری اسلامی،  چیبه سر این شعارها آمد . آیتالله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
مسئولین لااقل شجاعت این را داشته باشند که اعلام‏ ‏کنند این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هیچ کس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهار نظر و انتقاد ندارد
امیدوارم تا کاملاً دیر نشده‏ ‏مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهوری اسلامی را در‏ ‏بین تودههای زجر کشیده و سیلیخورده ایران و در سطح جهانی خدشهدار‏ ‏نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند