۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

هل من ناصر ینصرنی

هل من ناصر ینصرنی

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت ----- که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش ------ هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت همه

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست ----- همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکدهها ----- مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل ----- تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس ----- پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی ----- یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

"اون دختره ایرانیه اینو نگو"، "این مهمونی ایرانیه اینطوری راه نرو"، "این مغازه ایرانیه اینطوری لباس نپوش"، "اون زن ایرانی بود، سیگار رو دستت دید"، "الان میگن جو گیر شدی"، "نرقص، اینها غیرتین"، "الان میگن توی عمرش ندیده"، "مست نباش، الان میگن مسته"، "با اون دختره حرف نزن، دوست پسر دو سال پیشش که الان زن و بچه داره غیرتی می شه!!!!"، "با اون نرقص، بقیه پسرا از تو بدشون میاد"، "توی جمع های ایرانی من تو رو نمی شناسم، تو ......"

برای من تفکر آدمهایی که براساس این چیزها قضاوت می کنند، به اندازه ی پشیزی ارزش نداره! حتی خودشون هم از ازرشی برخوردار نیستند، فقط به عنوان یک شخص برام محترمن! من به حقوق کسی تجاوز نمی کنم و اجازه نمی دم کسی به حقوق من تجاوز بکنه!

یک نفر اگه بلد نباشه دو شخصیتی باشه، چیکار باید بکنه؟ من این آدمم که هستم! من بلد نیستم یک جا همه کاری بکنم و بعد از اینکه یک دختر دیدم تبدیل بشم به یک بچه مثبت! من خوب یا بد همینم! من نمی دونم که مثلا رقصیدن یک نفر چطور می تونه بد باشه؟ و به حقوق دیگران تجاوز کنه؟

من بلد نیستم به دخترها بگم "شما"! اصلا معتقد نیستم که به معنای احترام! احترام برای من چیز دیگه اس! من نمی تونم به یک نفر بگم "شما"، بعد پشت سرش هر نسبتی خواستم بهش بدم! ترجیح می دم بهش بگم "تو"، اما پشت سرش همه ی کس و کارش رو به فحش نکشم.

من 18 سال درس نخوندم و پدر خودم رو در نیاوردم، که بیام اینجا از "رقاصه های لخت، بچه قصاب ها، شاگرد زیراکسی ها، گارسن ها و لات های محله های جوادیه و ..." خط بگیرم!!! (هدف تحقیر این افراد براساس شغلشون نیست، می خوام بگم این طبقه از جامعه نمی تونن تعیین کننده ی باید ها و نباید ها باشن! بعدشم منظور از این چیزها شخص خاصی نیست، من منظورم یک قشر از جامعه اس، که البته شغلشون نماینده شون نیست، مشخصات اصلیشون رو در ادامه می یارم.)

اه!! آخه من دیگه چقدر بدبخت شدم! آدمهایی که توی ایران حاضر نبودم اصلا توی صورتشون نگاه کنم، الان حد و مرز اصول اخلاقی تعیین می کنند، هنجار و ناهنجاری تعریف می کنن! واقعا درد آوره و جای تاسف داره! باید فریاد "هل من ناصر ینصرنی" من دشت های اوتاوا رو بلرزه دربیاره! واقعا مردمی که توی ایران هستن، چه فکرهایی در مورد این ایرانی-کاناداییهای (نمی دونم ایرانی یا کانادایی، به نظر من "بی فرهنگ"، چون اونطوری هم به فرهنگ 5000 ساله ایرن توهین نابخشودنی میشه و هم به فرهنگ 200 ساله ی کانادایی) بافرهنگ نمی کنن!! آدمهایی که ادعای ایرانی بودنشون سر از عرش در آورده، اما می خوان ده کلمه فارسی حرف بزنن، 15 تا کلمه ی انگلیسی بلغور می کنن! صحبت از فرهنگ ایران هم که بشه، فریاد "کورش کبیرشون" عرش رو به لرزه در می یاره! برای اثبات غیرتشون هم هر شب می رن دوره دیوارهای خونشون رو با ادرار نشانه گذاری می کنن، که یک وقت همجنس های ایرانیشون از اون محدوده رد نشن! حالا جالبه که این غیرت فقط در برخورد با همجنس های ایرانی به کار می افته! اما مثلا یک کانادایی مجاز هر کاری که کی می خواد بکنه! تصور کنید، یک شیر آفریقایی فقط در مقابل شیرهای آفریقایی از جفتش حمایت کنه و شیر هندوستان مجاز باشه هر کاری بخواد بکنه! حتی این حیوون زبون بسته هم این چیزها رو می فهمه! اما آقایون "کورش کبیر" تعریفشون از غیرت اینه! ضمن اینکه نحوه حمایت کردنشون هم جالبه! باز خوبه هنوز خیلی خارجی نشدم که این چیزها یادم بره! آخه کدوم آدمه احمقی وقتی با زنشه، با یک آدم مجرد مست دست به یقه می شه؟؟ آخه الاغ جون، مگه توی دعوا حلوا پخش می کنن؟اگه حتی 10 تا هم بزنی، یکی می خوری، که بازم خوردی! فرقش اینه که اون مجرد و توی فاصله ای که داری اون 10 تا رو می زنی، اون تمام کس و کار خودت و زنت رو به فحش کشیده! وشخصیت تو پیش زنت هم خورد شده! فکر کردی اگه مثل حیوون گلاویز بشی دوست دخترت میگه وای چه پسر با غیرتی گیرم اومده؟؟؟؟ نه آقا جون، تو از اون مست وحشی تر حساب می شی، چون اون مسته و تنهاس، اما تو چی؟ خداییش حتی لات های چاله میدوون هم این چیزها رو می فهمن، و هیچوقت در مقابل زن و بچه شون گلاویز نمی شن! هرچند اصولا گلاویز شدن مال حیوانات، اما من به اونش کار ندارم، اگه می خوان حیوون باشن به خودشون مربوطه! من دوست ندارم نظاره گر اینطور صحته ها باشم! قسمت درد آورش اینه که اینکارها نهایتا به نام ایرانیها تموم می شه! و این عملکرد به عنوان فرهنگ ایرانی شناخته می شه!!

حالا با این اوصاف طرز فکر اینطور آدمها با مشخصات اخلاقیی که چند نمونه اش رو مثال زدم، برای کی اهمیت داره؟ به جای اینکه نخبه ها تعیین کننده خط مشی فرهنگی جامعه باشن، شعبون بی مخ ها داعیه دار شدن! نخبه ها یا مثل اونها شدن، یا منزوی شدن!

اون اول مطلب به شغل افراد اشاره کردم، بازم می گم، هدف تحقیر نیست، اما این افراد باید بدونن که نمی تونن صاحب نظر مسائل اجتماعی باشن، بابا علم اخلاق هم مثل پزشکی می مونه، حتی پیچیده تر، چرا نمی خواهیم یاد بگیریم که سرجای خودمون باشیم، هرکسی می تونه در حد درک خودش نظر داشته باشه، من حدود دایره ی فهم خودم رو می دونم، چیزی که می دونم اینه که این افراد اشتباه می کنن، ولی دقیقا نمی دونم جایگزینش چیه؟!

چیزی که پیشنهاد می کنم اینه که حالا چه اینجا چه توی یک جامعه ی دیگه، نخبه ها نباید در مقابل اینطور یکه تازیها تسلیم بشن، هر چند در مقطع زمانی کوتاه مدت باعث انزوای اونها بشه، اما در دراز مدت باعث می شه که جامعه راه خودش رو پیدا کنه. نباید ترسید از اینکه افرادی با این طرز فکر آدم رو طرد کنند، باید سعی کرد الگو سازی کرد و اونها رو هم تحت تاثیر قرار داد.

وای به روزی که احمق ها تعیین کننده ی خط مشی جامعه بشن! حداقل نظام ایران اگه کاری هم می کنه، از روی غرض می کنه، نه از روی حماقت!

محسن، در یکی از اون یکشنبه های خسته کننده!

هیچ نظری موجود نیست: